پژوهشِ حاضر از منظرِ روش شناسی کیفی به بررسی تفاوتهای موجود در نوعِ موسیقی مصرفی جوانان شهر تهران و تفسیر ایشان از آن میپردازد. جهتِ فهمِ جامعه شناسانۀ تفاوتهای مصرفِ موسیقی جوانان این موضوع از رهگذرِ سرمایۀ فرهنگی_ مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به دادههای متنی پژوهش، پژوهشگران از میان روش های کیفی روشِ تحلیلِ محتوای کیفی را انتخاب کردهاند. داده های پژوهش از طریقِ مصاحبۀ نیمه ساخت یافته با مشارکت کنندگانِ پژوهش گردآوری شده است. با توجه به اهدافِ پژوهش جریانِ انتخاب مشارکت کنندگان بر مبنای نمونه گیری هدفمند صورت یافته است. پژوهشِ حاضر تفاوتهایی که میان کنشگرانِ جوانِ با سرمایۀ فرهنگی متفاوت در حوزۀ مصرفِ موسیقی و تفسیر آن وجود دارد را در قالبِ مفاهیم و مقولاتی نشان داده است. این مفاهیم و مقولات عبارتاند از: 1. ذائقۀ تربیت شده و ذائقۀ حسی 2. هارمونی و شوریدگی 3. رهنمونهای مذهبی: مواجۀ نقدآمیز و مواجۀ طردآمیز 4. شنیدن ناشنیدنی ها و دیدن نادیدنی ها و 5- بخشی از ما. نتایج پژوهشِ حاضر نشان میدهد، مادامی که کنشگرانِ اجتماعی در سطحِ بالایی از سرمایۀ فرهنگی قرار دارند، در زمینۀ مصرفِ موسیقی به سمت نوعی فرهنگ گرایی رغبت و گرایش دارند. اما در نقطۀ مقابل کسانی که سرمایۀ فرهنگی به میزان اندکی در اختیار دارند به طبیعت نزدیکتر هستند. به عبارتی، ایشان قادر نیستند خود را وارد کدهایی کنند که با آن بتوانند موسیقی هایی نظیر سنتی، کلاسیک غربی یا موسیقی باروک را بازشناسی کنند. بنابراین از دو مفهومِ محوری فرهنگگرایی و طبیعتگرایی جهت صورتبندی کردند،تفاوت های موجود در مصرف و تفسیر موسیقی در نزد جوانان میتوان استفاده کرد.